گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
وهابیت






سلفی گري
اشاره
سلفیه یا » از جمله عناوین و القابی که وهابیون و گروهی از جماعت هاي اسلامی بر خود گذاشته و بر آن افتخار می کنند، عنوان
است. این عنوان به نوبه خود بیان گر یک ایده و روش در برخورد با مسائل دینی است. آنان می گویند: بهترین عصر، « سلفی گري
عصر سلف صالح است، عصري که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و زمان نزول وحی نزدیک تر است چون مسلمین صدر
اسلام سنت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و قرآن کریم را بهتر درك می کردند، لذا فهم آنان براي ما حجّت است.
اخیراً نیز مشاهده می کنیم که وهابیون از اطلاق عنوان وهابی به خود متنفّرند و در صدد تعویض آن به عنوان سلفیه برآمده اند. می
گویند: ما تابع یک شخص نیستیم، بلکه تابع یک خط فکري به نام سلفی گري هستیم. جا دارد که این موضوع را بررسی نماییم:
مفهوم لغوي سلفی
صفحه 312 از 456
سلفی از سلف به معناي پیشین است.
ابن منظور می گوید: سَلَف، یسلف، سلفاً و سلوفاً، یعنی پیشی گرفت. [ 1391 ] سالف، یعنی پیشی گیرنده. سَلَف، سلیف و سلفه،
یعنی جماعت پیشی گیرنده.
[ [ صفحه 508
«. سلف: س ل ف، اصلی است که دلالت بر تقدّم و سبقت دارد. پس سلف کسانی هستند که گذشته اند » : ابن فارس می گوید
. [1392]
«. آمده است. و سلف الرجل، یعنی پدران گذشته مرد « گذشت » یعنی « مضی » سَلَف، یسلف، سلفاً به معناي » : جوهري نیز می نویسد
. [1393]
از خلال این تعریف ها استفاده می شود که سلف در لغت به معناي تقدّم زمانی است، لذا هر زمانی نسبت به زمان آینده سَلَف و
. [ نسبت به زمان گذشته خَلَف است. [ 1394
مفهوم اصطلاحی سلفی
. [1395] «. سلفی نسبتی به سلف است و این نسبت، مذهب گروهی است که آنها با این نسبت شناخته می شوند » : سمعانی می گوید
در معناي اصطلاحی سلفی اختلاف زیادي است:
سلف در اصطلاح بر کسانی اطلاق می شود که در سه قرن اول اسلام، می زیسته » : 1 دکتر محمّد سعید رمضان بوطی می گوید
. [1396] «. اند
. [ 2 برخی دیگر، آن را بر خصوص صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین اطلاق نموده اند. [ 1397
سلف عبارت است از همان قرن هاي اوّل که بهترین قرن هاي این » : 3 دکتر یوسف قرضاوي در مفهوم اصطلاحی سلفیّه می گوید
امّت است. قرن هایی که در آنها فهم اسلام، ایمان، سلوك و التزام به آن تحقق یافت. سلفیه نیز عبارت است از: رجوع به آنچه که
. [1398] «. سلف اول در فهم دین اعم از عقیده و شریعت و سلوك داشتند
[ [ صفحه 509
مذهب سلف عبارت است از: آنچه صحابه، تابعین، اتباع آنان و ائمه فقه بدان معتقد » : 4 أحمد بن حجر آل أبوطامی می گوید
. [1399] «. بوده اند
مقصود از سلفیه کسانی هستند که در قرن چهارم هجري ظاهر شدند. آنان تابع احمد بن حنبل بوده » : 5 محمّد أبوزهره می نویسد
و گمان می کردند که تمام آراي شان به احمد بن حنبل منتهی می گردد؛ کسی که عقیده سلف را زنده کرد و براي آن جهاد
نمود. آن گاه در قرن هفتم هجري توسط شیخ الاسلام ابن تیمیه احیا شد، او شدیداً مردم را به این روش دعوت کرد و با اضافه
کردن مسائلی به آن، مردم عصرش را به تفکر واداشت. آن گاه در قرن دوازدهم آراي او در جزیرة العرب توسط محمّد بن
. [1400] «. عبدالوهاب احیا شد که تاکنون وهابیون آن را زنده نگه داشته اند
سلف از چند جهت مورد بحث است: » : 6 دکتر سید عبدالعزیز سیلی می نویسد
صفحه 313 از 456
الف از ناحیه لفظی: بر جماعتی که در گذشته بوده اند اطلاق می شود.
ب از ناحیه اصطلاحی: بر کسی اطلاق می شود که مذهبش در دین تقلید شده و اثرش متابعت شود؛ همانند ابوحنیفه، مالک،
شافعی و ابن حنبل که ایان سلف ما هستند و صحابه و تابعین نیز براي آنان سلف اند.
ج از ناحیه تاریخی: برخی سلفی را به کسانی اطلاق می کنند که در قرن پنجم هجري زندگی می کرده اند. عده اي دیگر بر
. [ کسانی اطلاق می کنند که در قرن چهارم هجري می زیسته و از حنابله بوده اند. [ 1401
د از ناحیه اعتقادي: مراد از آنها صحابه و تابعینِ و تابعین تابعین است؛ کسانی که به اصول سنت و راه هاي آن آگاه اند. آنان که
. [ پاسداران عقیده و حامیان شریعت اند. [ 1402
سلفیون کسانی هستند که می گویند: ما ایمان داریم به آن چه که مسلمانان پیشین از
[ [ صفحه 510
. [1403] «. صحابه رسول (صلی الله علیه وآله) و ائمه دین به آن ایمان آورده اند
سلفی منسوب به سلف است، زیرا یاء در این کلمه براي نسبت بوده و سلفی به » : 7 دکتر عبدالرحمان بن زید زنیدي می گوید
کسی اطلاق می شود که خودش یا دیگري او را به جماعت پیشینیان نسبت می دهد.
«. و سلفیۀ نسبت مؤنث به سلف است؛ همانند سلفی براي مذکر. وجه دیگري نیز دارد و آن خاصیت پیش بودن پیشینیان است
. [1404]
احمد بن حنبل رئیس خط سلفی گري
از رؤسا و احیا کنند گان سلفی گري را می توان احمد بن حنبل شیبانی صاحب کتاب حدیثی به نام المسند و مؤسس فقه حنبلی
دانست. او اولین کسی بود که هنگامی که با هجوم فلسفه ها و فرهنگ هاي بیگانه از قبیل هند، یونان و ایران به حوزه هاي اسلامی
و مخلوط شدن آن با عقائد اسلامی مواجه شد به این فکر افتاد که حدیث را از این هجمه نجات دهد. لذا به تفریط شدیدي گرفتار
شده و به طور کلّی عقل گرایی و عقلانیّت را انکار کرده و راه ورود آن را به احادیث بست. بنابراین اگرچه می خواست از برخی
مشکلات رهایی یابد، ولی در عوض به مشکلاتی بسیار دشوارتر گرفتار شد که در ذیل به آنها اشاره خواهیم کرد:
روش احمد بن حنبل در عقاید
براي بررسی عقاید سلفیه، ناچاریم ابتدا بحث را از اولین مرحله خطّ سلفی شروع کنیم؛ مرحله اي که به احمد بن حنبل منسوب
است:
بر سماع و شنیدن است، یعنی توجه کردن به ظاهر آیات و احادیث « سلفی گري » تکیه اساسی احمد بن حنبل به عنوان رئیس خطّ
نبوي در عقاید و عدم توجه به عقل.
احمد بن حنبل براي عقل هیچ ارزشی در مسائل اعتقادي قائل نبود. عقل را کاشف
[ [ صفحه 511
صفحه 314 از 456
. [1405] «. ما روایت را همان گونه که هست روایت می کنیم و آن را تصدیق می نماییم » : و حجّت نمی دانست. او می گفت
شخصی از احمد بن حنبل در مورد احادیثی سؤال کرد که می گوید: خداوند متعال هر شب به آسمان دنیا می آید، دیده می شود و
قدمش را در آتش می گذارد و امثال این احادیث. در جواب گفت: ما به تمام این احادیث ایمان داشته و آنها را تصدیق می کنیم
. [ و هیچ گونه تأویلی براي آنها نمی کنیم. [ 1406
روش امام احمد بن حنبل درباره عقیده و کیفیت تبیین آن همان روش سلف صالح و » : شیخ عبدالعزیز عزّ الدین سیروان می گوید
تابعین بوده است، در هر چه که آنان سخن می گفتند او نیز سخن می گفت و از هر چه آنان سکوت می کردند او نیز سکوت می
از احمد بن حنبل شنیدم که می گفت: اصول سنّت نزد » : کرد. مصاحب و شاگرد احمد بن حنبل عبدوس بن مالک عطار می گوید
.« ما تمسک به آن چیزي است که اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) به آن تمسک کرده اند و نیز اقتداي به آنها است
. [1407]
ابن تیمیه نیز که ادامه دهنده خط فکري احمد بن حنبل در سلفی گري بود، چنین فکري داشت. شیخ محمّد ابوزهره در این باره می
ابن تیمیه معتقد بود که مذهب سلف اثبات هر معنا و صفتی است که در قرآن براي خداوند ثابت شده است؛ مانند فوقیت، » : گوید
تحتیّت، استواري بر عرش، وجه، دست، محبّت، بغض و نیز آنچه که در روایات به آن اشاره شده است. البته بدون هیچ گونه تأویل.
[آن گاه می گوید:] قبل از ابن تیمیه، حنابله نیز همین فکر و عقیده را در قرن چهارم هجري نسبت به صفاتی که در قرآن و روایات
راجع به خداوند آمده، داشتند. آنها مدّعی بودند که مذهب سلف همین بوده است، در حالی که علماي عصر آنان به مخالفت
. [1408] «. برآمده و معتقد بودند که این گونه اعتقاد منجر به تشبیه و جسمیّت خداوند متعال می شود
[ [ صفحه 512
تعداد بسیاري از سلف، صفات ازلی را بر خداوند ثابت می کردند؛ مثل: علم، قدرت، حیات، اراده، سمع، » : شهرستانی می گوید
بصر، کلام، جلال، اکرام، إنعام، عزّت و عظمت، و فرقی بین صفات ذات و صفات افعال نمی گذاشتند. هم چنین صفات خبریه را بر
خداوند ثابت می کردند؛ مثل: دو دست و وجه و اینها را هیچ گونه تأویل نمی نمودند. آنان می گفتند: اینها صفاتی است که در
شرع وارد شده، ما آنها را صفات خبري می نامیم.
«. نامیدند « معطله » و معتزله را « صفاتیه » از آن جا که معتزله صفات خبري را از خدا نفی و سلفیه آن را ثابت می کردند، سلفیه را
جماعتی از متأخرین زاید بر آنچه سلف معتقد بود، اعتقاد پیدا کردند، آنان گفتند: صفات خبري را باید بدون » : سپس می گوید
هیچ گونه تأویل حمل بر ظاهرشان نمود. لذا از این جهت در تشبیه محض افتادند که این مسئله، خلاف آن چیزي است که سلف به
. [1409] «. آن اعتقاد داشتند
جایگاه عقل نزد سلفیون
با مراجعه به نظرات سلفیون از قبیل احمد بن حنبل، ابن تیمیه و دیگران پی می بریم که آنان هیچ ارزشی براي عقل قائل نبودند.
کسانی که ادعاي تمجید از عقل دارند در حقیقت ادعاي تمجید از بتی دارند که آن را عقل نامیده اند. هرگز » : ابن تیمیه می گوید
. [1410] «. عقل به تنهایی در هدایت و ارشاد کافی نیست وگرنه خداوند رسولان را نمی فرستاد
کسی که در کتاب هاي حنابله نظر کند به یک سري عقاید که با یکدیگر » : مستبصر معاصر، استاد شیخ معتصم سید احمد می گوید
. [1411] «. متناقض بوده یا مخالف با عقل و فطرت انسان است پی می برد
صفحه 315 از 456
تقلید، آنان را به جایی کشانده که به ظواهر هرچه از اخبار » : سید رشید رضا می گوید
[ [ صفحه 513
موقوفه، مرفوعه و مصنوعه رسیده اعتقاد پیدا می کنند، اگر چه شاذ، منکر، غریب و یا از
اسرائیلیات باشد؛ مثل روایاتی که از کعب الاحبار و وهب بن منبه رسیده است. هم چنین با قطعیات و یقینیّات عقل مخالفت کرده و
. [1412] «. هر کسی که با عقایدشان مخالف باشد تکفیر و تفسیق می کنند
اگر تا این حدّ بناست که انسان نسبت به احادیث منفعل باشد، باید عقاید اسلامی را اسیر هزاران » : کاتب سودانی معتصم می گوید
. [1413] «. حدیث جعلی و اسرائیلیاتی دانست که یهود آنها را در عقاید اسلامی وارد کرده است
آثار سوء منع تدوین حدیث
می دانیم که از جمله کارهایی که عمر بن خطاب در مورد احادیث کرد این بود که از نشر حدیث و تدوین و کتابت آن جلوگیري
کرد و مردم را تنها به قرآن دعوت نمود. از طرفی دیگر به گروهی از احبار و رهبان ها از قبیل کعب الأحبار و وهب بن منبه که در
ظاهر اسلام آورده بودند اجازه داد که براي مردم سخن بگویند. در نتیجه جامعه اسلامی با حجم زیادي از اسرائیلیات در حدیث
مواجه شد. با تعبد شدید احمد بن حنبل و پیروان سلفی او به حدیث، به هر حدیثی در مسائل اعتقادي اعتماد شد. لذا مشاهده می
نماییم که حوزه علمی حنابله و حشویه و سلفیه با چه مشکلاتی در مسائل کلامی مواجه شدند که منجرّ به استهزا از طرف دیگر
مذاهب اسلامی و ادیان دیگر شده است.
عامل تاریخی پیدایش خط سلفی گري
سلف از اصحاب حدیث مشاهده کردند که چگونه معتزله در مسائل کلامی فرو رفته و با دخالت عقل در » : شهرستانی می گوید
مسائل اعتقادي با سنتی که از سلف رسیده مخالفت می کنند. لذا متحیّر شدند که با آیات متشابه و اخبار پیامبر امین (صلی الله علیه
وآله)چه کنند.
[ [ صفحه 514
احمد بن حنبل و داود بن علی اصفهانی و جماعتی از ائمه سلف بر آن شدند که در مسائل
اعتقادي به روش پیشین اصحاب حدیث مانند: مالک بن انس و مقاتل بن سلیمان عمل کنند. آنان گفتند: ما به آنچه که در قرآن و
. [1414] «. سنت وارد شده ایمان می آوریم، بدون آن که متعرّض تأویل شویم
گویا عامل اساسی براي این تمسک شدید که از احمد بن حنبل مشاهده می کنیم » : شیخ عبدالعزیز عزّالدین سیروان نیز می گوید
آن است که او در عصر خود فتنه ها و خصومت ها و مجادله هاي کلامی را مشاهده نمود، و از طرفی نیز افکار غریب و عقاید
گوناگون و تمدن ها را ملاحظه کرد که چگونه در حوزه هاي علمی اسلامی وارد شده است. لذا براي نجات اعتقادات اسلامی به
. [1415] «. سلفی گري شدید روي آورد
صفحه 316 از 456
اعتدال
هجوم عقاید غیراسلامی و ورود آنها به حوزه هاي علمی و نیز ورود فلسفه هاي گوناگون از هند، یونان و ایران باعث شد تا امثال
احمد بن حنبل به این فکر برآیند که سلفی گري و تعبّد نسبت به فهم سلف را زنده کرده و عقل گرایی را بزدایند، فرار از افراط و
افتادن در تفریط در مسائل عقلانی و اعتقادي است که متأسفانه همیشه انسان ها به آن مبتلا بوده اند، یعنی براي مقابله با افراطی
گريِ برخی از افراد، عده اي دیگر در تفریط افتادند؛ همان گونه که در مسئله جبر و اختیار و تفویض نیز مشاهده می نماییم. این
تفریط گريِ احمد بن حنبل اشکالاتی دارد که در ذیل به آن اشاره می کنیم:
1 تنها راه براي جلوگیري از نفوذ فرهنگ و عقاید بیگانه و انحراف فکري مسلمانان، تعطیل عقل و رجوع به فهم دیگران نیست،
بلکه باید براي مسائل اعتقادي، فلسفه و مبانی کلامی ترسیم نموده و عقلانیّت صحیح را به جامعه علمی عرضه کنیم، تا بتوانیم در
مقابل هجوم تبلیغات بیگانگان با استدلال قوي عقلی، مبانی کلامی خود را
[ [ صفحه 515
تقویت کرده و عقاید صحیح را که آیات و روایات نیز بر آن تصریح دارند به جامعه عرضه نماییم، زیرا ما عقیده داریم که
خداوند متعال و پیامبرش عقل بالفعل اند و هیچ گاه بر خلاف عقل انسان (که نور هدایت است) مطلبی را نمی گویند. حال اگر
عقل سلیم و بدیهی؛ اعم از نظري یا عملی حکمی کند قطعاً نظر شرع نیز همین است.
2 چگونه می توان در فهم مسائل تنها به فهم دیگران (سلف) تمسک و اعتماد کرد، در حالی که آنان قادر به جواب از تمام مسائل
نبودند.
با عبدالله بن عمر، سی و چهار ماه همراه بودم، در بسیاري از مسائل که از او سؤال می کردند او می گفت: » : عتبۀ بن مسلم می گوید
. [1416] «. نمی دانم
دیگر این که قرآن داراي وجوه مختلف و بطن هاي گوناگونی است. لذا نمی توان گفت که سلف، حقیقت قرآن را فهمیده اند
وگرنه نمی بایست که در تفاسیرشان اختلاف می کردند.
از ابوبکر در مورد کلاله سؤال شد؟ او در جواب گفت: من رأي خود را می گویم، اگر درست بود، از جانب » : شعبی می گوید
. [1417] «. خداست وگرنه از جانب من و شیطان است
«. اگر من معناي کلاله را بدانم بهتر است از آن که براي من مثل قصرهاي شام باشد » : از عمر بن خطاب نقل شده که می گفت
. [1418]
از طرفی دیگر مشاهده می کنیم که چگونه صحابه در فهم آیات و روایات با یکدیگر اختلاف می نمودند؛ مثلًا عمر، ابن زبیر و
عدّه اي دیگر معتقد به حرمت نکاح متعه بودند، در حالی که امام علی (علیه السلام)، ابن عباس و جابر معتقد به جواز آن بودند.
عبدالله بن عمر خروج بر حاکم را جایز نمی دانست؛ اگر چه جائر و ظالم باشد، در حالی که امام حسین (علیه السلام)آن را واجب
می دانست.
محال است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) امر به متابعت از هرچه که صحابه می گویند، کند؛ زیرا مسائلی » : لذا ابن حزم می گوید
وجود دارند که گروهی از صحابه آن را حلال و گروهی
[ [ صفحه 516
صفحه 317 از 456
. [1419] «. دیگر حرام می دانند
3 درباره عقل، دیدگاه هاي گوناگونی است:
الف دیدگاه ایجابی: در مسائل اعتقاد اعتماد بر عقل است. و این نظر اهل بیت (علیهم السلام)و شیعیان و معتزله می باشد.
ب دیدگاه سلبی: حکم عقل به طور کلّی بی اعتبار است. لذا معتقدین به آن در مسائل اعتقادي تنها به ظواهر کتاب و سنت اعتماد
می کنند، که این نظر اهل حدیث، حنابله و اخباریین از شیعه است.
ج دیدگاه تجزیه اي: این گروه در برخی از مسائل اعتقادي به عقل تکیه و اعتماد می کنند؛ از قبیل: اثبات وجود خدا و شناخت
صفات ذاتی او، ولی در باب عدل و شناخت صفات و افعال خداوند بر عقل اعتمادي نداشته و حسن و قبح عقلی را انکار می
نمایند. اشاعره از همین گروه اند.
در بین این اقوال؛ حقّ با شیعه امامیه و معتزله است، زیرا همان گونه که عرض شد عقلِ بدیهی نور است و قطعاً انسان را در
مسائل اعتقادي به حقّ و حقیقت می رساند. در صورتی که خالی از شوائب و پیش فرض هاي تطبیقی باشد. و از آن جا که خداوند
متعال و رسولش عقل بالفعل و عقل کل اند قطعاً حرفی خلاف عقل سلیم و بدیهی نمی زنند، لذا اگر عقل بدیهی در مسئله اي از
مسائل اعتقادي به نتیجه اي رسید، باید به آن اعتقاد پیدا کرد.
از این جهت قرآن کریم نیز به تعقل توجهی خاص داشته و کسانی که از عقل استفاده نکرده و از آن بهره نمی برند، بدترین جنبنده
همانا بدترین جنبنده ها نزد خداوند کرها و » [ ها معرفی کرده است ": إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ؛ [" 1420
.« گنگ هایی هستند که تعقل نمی کنند
در جایی دیگر آنان را مذمت کرده و می فرماید ": وَیَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ
[ [ صفحه 517
.« و قرار می دهد پلیدي را بر کسانی که تعقل نمی کنند » [ لا یَعْقِلُونَ؛ [" 1421
همانا اوّل امور و مبدأ آن و قوت و عمارت آن که بدون او هیچ چیز نفع نمی » : امام صادق (علیه السلام) در وصف عقل می فرماید
دهد، عقلی است که خداوند آن را زینت خلق قرار داده است. به خاطر عقل است که بندگان، خالق را شناخته و خود را مخلوق او
. [1422] «. می دانند و او را مدبّر و خود را تربیت شده او می دانند
. [1423] «. عقل چیزي است که به وسیله او خداي رحمان عبادت شده و بهشت کسب می شود » : هم چنین در تفسیر عقل می فرماید
ضرورت بررسی احادیث
شکی نیست که سنّت نبوي داراي منزلت عظیمی نزد مسلمین است و باید چنین باشد، ولی این بدان معنا نیست که هر حدیثی را
بدون استثنا بپذیریم و به آن اعتقاد پیدا کرده یا عمل نماییم، زیرا:
اولًا: می دانیم که عوامل و انگیزه هاي کذب و دروغ در میان صحابه و دیگران و نسبت خلاف واقع به پیامبر (صلی الله علیه وآله) یا
صحابه زیاد بوده است. ما البته منکر زحمات علما و محدثین در جمع احادیث صحیح نیستیم، ولی معتقدیم که تهذیب حقیقی
احادیث کاري بس دشوار است. لذا ابوداود در سننش چهار هزار و هشت صد حدیث از مجموعه پانصد هزار حدیث نقل کرده
. [ است. [ 1424
صفحه 318 از 456
ثانیاً: بعد از وفات پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به احبار یهود و رهبان نصارا که در ظاهر اسلام آورده بودند، اجازه نشر حدیث
داده شد و در نتیجه اسرائیلیات فراوانی به نام حدیث نبوي در جامعه اسلامی منتشر گردید.
مشبّهه روایاتی را به دروغ وضع کرده و آن را به پیامبر (صلی الله علیه وآله) » : شهرستانی می گوید
[ [ صفحه 518
. [1425] «. نسبت دادند، که اکثر آنها از یهود گرفته شده بود
ثالثاً: برخی از صحابه و تابعین نیز با جعل حدیث، تجارت کرده و از این راه نفقه زندگانی خود را به دست می آورند.
ابن ابی الحدید از استادش ابی جعفر نقل می کند: معاویه به سمرة بن جندب صحابی، صد هزار درهم داد تا روایت جعل کند که
آیه ": وَمِنَ النّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَیُشْهِدُ اللّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ، " در مذمّت علی (علیه السلام)نازل
شده و در مقابل، آیه " وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ، " در شأن ابن ملجم مرادي نازل شده
است. او این مبلغ را نپذیرفت. قول دویست هزار دینار داد، باز هم قبول نکرد. قول سیصد هزار دینار داد، قبول نکرد. پیشنهاد
. [1426] «. چهارصد هزار دینار داد، آن گاه قبول کرد
رابعاً: مشاهده می شود که این مسئله در میان عامه سنّت است که در تأیید مذهب خود حدیث جعل کرده و به رسول خدا (صلی الله
علیه وآله) نسبت می دهند؛ همان گونه که علامه امینی (رحمه الله)در الغدیر اسامی آنان را به طور مفصل نقل کرده است. لذا
مشاهده می کنیم که چگونه احادیث در شأن ائمه مذاهب چهارگانه جعل کرده، و به پیامبر (صلی الله علیه وآله) نسبت داده اند.
. [1427]
حال وظیفه ما در مقابل این احادیث جعلی چیست؟ آیا علما وظیفه ندارند که احادیث را از حیث سند و دلالت بررسی و تنقیح
کنند؟ خصوصاً در مواردي که دروغ گویان و جاعلین حدیث مضامینی را جعل کرده و با ساختن سندهاي معتبر حدیثی به جامعه
اسلامی تحویل می دادند که این خود ضربه اي بسیار سنگین بر پیکره حدیث اسلامی بوده است.
بنابراین وظیفه علماي اسلامی است که احادیث را از راههاي مختلف مورد بررسی و بازنگري قرار دهند؛ مثل:
1 عرض حدیث بر کتاب خدا، تا با آن مخالفت نداشته باشد.
[ [ صفحه 519
اگر حدیثی از من بر شما نقل شد، آن را بر کتاب خدا عرضه کنید، اگر موافق آن بود، » : فخر رازي از پیامبر نقل می کند که فرمود
. [1428] «. قبول کرده وگرنه رد نمایید
2 عرضه کردن حدیث بر سنت متواتر، زیرا سنت متواتر قطعی السند است.
3 ارائه حدیث به عقل بدیهی که خالی از هرگونه پیش فرض تطبیقی و شائبه وهمی است.
تأویل، ضرورتی بنیادین
[ یکی دیگر از اصول فکر سلفی، نهی از تأویل و صرف لفظ از ظاهر آن است. ابن تیمیه در کتاب درء تعارض العقل و النقل [ 1429
این عمل تأویل ، امري حادث و جدید است که در کتب لغت پیشینیان بر آن اصلی نیست و در عصر سلف نیز » : می گوید
صفحه 319 از 456
«. استعمال نشده است. لذا سلفیّون آن را رها کرده اند
در جواب عرض می کنیم که قرآن براي خود در تفهیم معارفش روش مخصوصی ندارد، بلکه از همان اسلوب و روش عرب در
تفهیم مطالب استفاده کرده است. و می دانیم عرب فصیح در محاوراتش از تمام نکات فصاحت، بلاغت و بدیع استفاده می کند و
کنایه از قدرت است؛ همان گونه که « یدالله » قرآن نیز از این قانون مستثنا نیست؛ و به عنوان معجزه الهی مطرح است. مثلا کلمه
عرب این گونه کنایات را به کار می گیرد.
[ [ صفحه 520
بررسی افکار ابن تیمیه
اشاره
یکی از کسانی که در طول چندین قرن، مورد توجه خاص وهابیون قرار گرفته و براي او ارزش فراوانی از نظر علمی قائل اند؛ تقی
است. او کسی است که افکار وهابیون از او سرچشمه می گیرد. « ابن تیمیه » الدین احمد بن عبدالحلیم معروف به
وهابیون براي او کنگره هاي علمی گرفته و کتاب هایی در مدح و منزلت و شخصیت علمی اش تألیف نموده اند. و در حقیقت او را
مؤسس مذهب خود می دانند؛ اگر چه آنان در ظاهر این مطالب را اظهار نکرده و خود را سلفی می نامند.
به هر حال جا دارد که عقاید و افکار او را بررسی نماییم:
نسب ابن تیمیه
صاحبان کتب تراجم درباره نسب او چنین گفته اند: او احمد بن عبدالحلیم بن عبد السلام بن عبدالله بن خضر، تقی الدین،
ابوالعباس، ابن تیمیه، الحرانی، الحنبلی، است.
در شهر حرّان در سال 661 (هجري) متولد شد و در سال 728 (هجري) در دمشق وفات یافت. در خانه اي پرورش یافت که اعضاي
. [ آن بیش از یک قرن پرچم دار مذهب حنبلی بوده اند. [ 1430
[ [ صفحه 521
دوران کودکی
روز دوشنبه، دهم ربیع الاوّل سال 661 (هجري) در شهر حرّان متولد شد. بعد از شش سال با سایر خانواده اش از شهر خود به
جهت هجوم تاتار هجرت کرده وارد دمشق شد. در آن جا براي پدرش موقعیت تدریس در مسجد جامع دمشق فراهم گشت و به
تربیت دانش پژوهان پرداخت.
شروع تحصیل
صفحه 320 از 456
احمد (ابن تیمیه) شروع به تحصیل نمود. ابتدا نزد پدرش مشغول به تحصیل شد.
و سپس اساتیدي را براي خود انتخاب نموده و از آنان بهره مند شد. اساتید او
عبارت اند از:
1 احمد بن عبدالدائم مقدسی.
2 ابو زکریّا سیف الدین یحیی بن عبدالرحمان حنبلی.
3 ابن ابی الیسر تنوخی.
4 عبدالله بن محمّد بن عطاء حنفی.
5 ابو زکریّا کمال الدین یحیی بن ابی منصور بن ابی الفتح حرّانی.
6 عبدالرحمان بن أبی عمر، ابن قدامه مقدسی حنبلی.
نزد جماعتی از زنان هم درس فرا گرفت که عبارت اند از:
1 امّ العرب، فاطمه، دختر ابی القاسم بن قاسم بن علیّ معروف به ابن عساکر.
2 امّ الخیر، ستّ العرب، دختر یحیی بن قایماز.
3 زینب، دختر أحمد مقدسیّه.
4 زینب دختر مکّی حرانیه.
. [ آخرین استاد او شرف الدین احمد بن نعمه مقدسی (ت 649 ه) بود که اجازه فتوا را به ابن تیمیه داد. [ 1431
[ [ صفحه 522
جرأت و جسارت
پدرش او را براي رسیدن به اجتهاد و نشستن بر کرسی درس آماده کرد. تا آن که بعد از وفات پدرش بر کرسی تدریس در مسجد
جامع دمشق نشست و درسش را در زمینه هاي مختلف از قبیل: تفسیر، فقه و عقاید گسترش داد. لکن به خاطر جرأت و جسارتی که
داشت در صدد مخالفت با عقاید رایج مسلمین برآمد و با تمام مذاهب رایج در آن زمان به مخالفت برخاست. فتوا و نظرات
اعتقادي وفقهیش براي او مشکل ساز شد. در جواب نامه ها و سخنان خود اعتقاداتش را که با عقاید عموم مسلمین سازگاري
نداشت از قبیل تجسیم، حرمت زیارت قبور اولیا، حرمت استغاثه به ارواح اولیاي خدا، حرمت شفاعت، حرمت توسل و... ابراز می
کرد.
وقتی افکار و عقاید او به علماي عصرش رسید با او به مخالفت برخاسته و از نشر آن ممانعت کردند.
ابن کثیر یکی از شاگردان ابن تیمیه می گوید:
در روز هفتم شعبان مجلسی در قصر حاکم دمشق برگزار شد. در آن جا همه متّفق شدند که اگر ابن تیمیه دست از افکار باطلش »
برندارد او را زندانی کنند لذا او را به قلعه اي در مصر با حضور قضات فرستادند. شمس الدین عدنان با او به مباحثه پرداخت. در
« جبّ » آن جلسه عقاید خود را ابراز نمود. به حکم قاضی او را چند روز در برجی حبس نموده و سپس او را به حبس معروفی به نام
. [1432] .«... منتقل ساختند
در شب عید فطر همان سال، امیر سیف الدین سالار نائب مصر، قضات سه مذهب را با جماعتی از فقها دعوت نمود، به » : می گوید
صفحه 321 از 456
پیشنهاد آنان قرار شد که ابن تیمیه از زندان آزاد گردد، البته به شرطی که از عقاید خود برگردد. کسی را نزد او فرستادند و با او در
مصر زندانی بود، « قلعه الجبل » این زمینه صحبت نمودند ولی او حاضر به پذیرش شروط نگشت. سال بعد نیز ابن تیمیه هم چنان در
تا آن که او را در روز جمعه 23 ربیع الاوّل از زندان آزاد کرده و مخیّر به اقامت در مصر یا رفتن به موطن خود، شام
[ [ صفحه 523
نمودند، او اقامت در مصر را برگزید، ولی دست از افکار خود برنداشت.
در سال 707 باز هم به جهت نشر افکارش از او شکایت شد. در مجلسی ابن عطا بر ضدّ او اقامه دعوا کرد، قاضی بدر الدین بن
جماعه متوجه شد که ابن تیمیه نسبت به ساحت پیامبر (صلی الله علیه وآله) گستاخی می کند، لذا نامه اي به قاضی شهر نوشت تا
مطابق دستور شرع با او رفتار شود. با حکم قاضی دوباره به زندان رفت، ولی بعد از یک سال آزاد شد. در قاهره باقی ماند تا آن که
سال 709 (ه) او را به اسکندریه تبعید کردند. در آن جا هشت ماه توقف کرد، بعد از تغییر اوضاع روز عید فطر سال 709 به قاهره
. [ باز گشت و تا سال 712 در آن جا اقامت داشت تا آن که به شام باز گشت. [ 1433
ابن تیمیه در سال 718 (هجري) در شام، کرسی تدریس و افتاء را بر عهده گرفت و در آن جا نیز فتاوا و عقاید نادر خود را مطرح
نمود. این خبر به گوش علما و قضات و دستگاه حاکم رسید، او را خواستند و در قلعه اي به مدت پنج ماه حبسش نمودند. سرانجام
روز دوشنبه، عاشوراي سال 721 (هجري) از قلعه آزاد شد. پس از آزاد شدن تا سال 726 (هجري) بر کرسی تدریس قرار داشت.
باز هم به خاطر اصرار بر افکار خود و نشر آن، در همان قلعه سابق محبوس و تحت نظر قرار گرفت. در آن مدّت مشغول تصنیف
. [ شد، ولی بعد از مدتی از نوشتن و مطالعه ممنوع گشت، و هر نوع کتاب، قلم و دواتی که نزد او بود، از او گرفته شد. [ 1434
یافعی می گوید: این تیمیه در همان قلعه از دار دنیا رفت، در حالی که پنج ماه قبل از وفاتش از دوات و کاغذ محروم شده بود.
. [1435]
عملکرد سیاسی
اسلام دینی است که مردم را به دو اصل اساسی دعوت می کند: یکی کلمه توحید و دیگري توحید کلمه و وحدت بین مسلمین.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) در طول 23 سال بعثت مردم را
[ [ صفحه 524
و التزام به تبعاتش دعوت کرد. نیز همه را براي پیش برد اهداف اسلام به توحید کلمه و « لا إِلهَ إِلاَّ اللّه » به کلمه توحید و گفتن
اتحاد فراخواند؛ زیرا در سایه اتحاد است که مسلمین می توانند بر مشکلات فائق آمده و راه نفوذ دشمنان را ببندند. خداوند متعال
در .« همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و متفرّق و پراکنده نگردید » [ می فرماید ": وَاعْتَصِ مُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَلا تَفَرَّقُوا، [" 1436
لذا پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)بین .« همانا مؤمنین برادر یکدیگرند » [ جاي دیگر می فرماید ": إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ، [" 1437
اوس و خزرج، مهاجرین و انصار عقد اخوت بست. در عین حال مشاهده می کنیم که ابن تیمیه به این سفارش ها توجهی نکرده و با
ابداع افکاري بر خلاف عموم مسلمین از صدر اسلام تا زمان خود و تکفیر آنان، سبب ایجاد اختلافات بین مسلمین شد؛ خصوصاً
با در نظر گرفتن وضع سیاسی آن عصر، زیرا سرزمین هاي اسلامی از هر طرف مورد هجوم و غارت دشمنان سرسخت اسلام و
صفحه 322 از 456
مسلمین قرار گرفته بود. در آن زمان که مسلمین احتیاج مبرمی به اتحاد و یک پارچگی داشتند، ابن تیمیه با عناد تمام شروع به نشر
افکار خرافی و انحرافی خود نمود و هر کسی که با افکار مخالفت می کرد او را به کفر و شرك و زندقه متّهم می ساخت. بنابراین
همراه با مریدانی که پیدا کرده بود سبب ایجاد اختلاف بین مسلمین گشت.
دفاع از معاویه
ابن تیمیه کسی بود که به شدّت از بنی امیه به خصوص معاویه و یزید دفاع می کرد؛ کتابی به نام فضایل معاویه و یزید تألیف
نمود و از آن دو دفاع کرده و براي آنان فضایلی دروغین ذکر کرد، با آن که ذهبی از احمد بن حنبل نقل می کند که هیچ روایتی
. [ در مورد فضایل معاویه صحیح نیست. [ 1438
اهل دمشق از نسایی خواستند که حدیثی در مدح معاویه نقل کند. در جواب گفت: من فضیلتی در حق او نمی دانم، مگر آن که
خدا شکمت را » : پیامبر (صلی الله علیه وآله) در باره او فرمود
[ [ صفحه 525
. [1439] .« سیر نکند
حسن بصري می گوید: چند خصلت در معاویه بود که یکی از آنها هم سبب عذاب است: خلافت را با زور شمشیر غصب کرد،
فرزندش که مست و شراب خوار بود به خلافت منصوب نمود، لباس حریر می پوشید، طنبور می زد، زیاد را پسر خود خواند و حجر
. [ بن عدي و یارانش را مظلومانه شهید کرد. [ 1440
دفاع از یزید در کشتن امام حسین
ابن تیمیه شدیداً درصدد دفاع از جنایات یزید بن معاویه برآمده و با هر حیله و توجیهی درصدد پاك سازي شخصیت یزید برآمد؛
1441 ] با آن که تفتازانی می ] «. یزید راضی به کشتن حسین (علیه السلام) نبود و حتی از این امر اظهار نارضایتی کرد » : او می گوید
حقّ این است که رضایت یزید به قتل حسین (علیه السلام)و خوشحالی او از این امر و اهانت به اهل بیت رسول خدا (صلی » : گوید
. [1442] «. الله علیه وآله) از جمله متواترات است و ما در کفر او شکّی نداریم. لعنت خدا بر او و بر انصار و اعوانش باد
او نیز حرکت دادن سر مبارك امام حسین (علیه السلام) را به شام ردّ می کند، [ 1443 ] با آن که مورّخین آن را اثبات کرده اند.
. [1444]
در جایی دیگر به اسارت رفتن اهل بیت امام حسین (علیه السلام) را انکار کرده است، [ 1445 ] در حالی که مورخین شیعه و سنّی
. [ این موضوع را به طور صریح نقل کرده اند. [ 1446
یزید به کشتن حسین امر نکرد، سرها را نزد او نیاوردند و » : در جایی دیگر می گوید
[ [ صفحه 526
1447 ] در حالی که مورخان عامل همه ] «. با چوب بر دندان هاي حسین نزد، بلکه این عبیدالله بن زیاد بود که این کارها را انجام داد
این جرایم را یزید بن معاویه می دانند.
صفحه 323 از 456
«. تو کسی بودي که حسین بن علی را به شهادت رساندي » : عبدالله بن عباس در نامه اي که به یزید بن معاویه می نویسد می گوید
یزید اجازه داد تا مردم بر او وارد شوند، در حالی که سر حسین بن علی را نزد خود گذارده و با » : 1448 ] ابن اثیر نقل می کند ]
هنگامی که خبر شهادت حسین بن » : 1449 ] طبري در تاریخش نقل می کند ] «. چوبی به گلوي آن حضرت می زد و شعر می خواند
. [1450] «. علی (علیه السلام) به وسیله عبیدالله بن زیاد به یزید رسید، خوشحال شد و او را به مقامی عالی رساند
اگر شهادت امام حسین (علیه السلام) به امر یزید و رضایت او نبود، چرا به عبیدالله بن زیاد به خاطر این عمل شنیع، جایزه داده و او
. [ را نزد خود مقرّب ساخت. [ 1451
. [ چرا عبیدالله را از مقامش عزل نکرد [ 1452 ] و حتّی او را بر این عمل توبیخ ننمود. [ 1453
مسعودي نقل می کند: روزي یزید بعد از شهادت امام حسین (علیه السلام) بر سر سفره شرابی بود در حالی که در طرف راست او
. [ نیز ابن زیاد نشسته بود. [ 1454
کلمات علماي اهل سنت درباره یزید
اکثر علماي اهل سنت شدیداً یزید بن معاویه را به خاطر کشتن امام حسین (علیه السلام) و جنایات دیگرش مورد طعن و سرزنش
قرار داده اند:
هر کسی که بگوید: یزید با این عملش معصیت نکرده و » : 1 آلوسی می گوید
[ [ صفحه 527
. [1455] «. لعنش جایز نیست باید در زمره انصار یزید قرار گیرد
غلط کرده ابن العربی مالکی که می گوید: حسین به شمشیر جدش کشته شد، آن گاه بر فسق یزید » : 2 ابن خلدون می گوید
. [1456] «. ادعاي اجماع می کند
رضایت یزید به کشتن حسین و خوشحالی او به آن و اهانت اهل بیت (علیهم السلام) از متواترات معنوي » : 3 تفتازانی می گوید
. [1457] «. است
جنایاتی که یزید مرتکب آن شد از قبیل: کشتن حسین، به اسارت بردن اهل بیتش، چوب زدن به دندانها و » : 4 جاحظ می گوید
سر مبارك حضرت، ترساندن اهل مدینه، خراب کردن کعبه، همگی دلالت بر قساوت و غلظت و نفاق و خروج از ایمان او دارد.
. [1458] «. پس او فاسق و ملعون است و هر کس که از دشنام دادن ملعون جلوگیري کند خودش ملعون است
گروهی گمان می کنند که یزید از کشته شدن حسین (علیه السلام) با این وضع » : 5 دکتر طه حسین نویسنده مصري می گوید
فجیع تبرّي جسته و گناه این عمل را به گردن عبیدالله انداخت، حال اگر چنین است چرا عبیدالله را ملامت نکرد؟ چرا او را عقاب
. [1459] «؟ نکرد؟ چرا او را از ولایت عزل نکرد
دفاع از یزید در تخریب کعبه
هیچ یک از مسلمین قصد اهانت کعبه را نداشته است، نه نایب یزید و نه » : از جمله دفاعیات ابن تیمیه از یزید این است که می گوید
نائب عبدالملک حجاج بن یوسف و نه غیر این دو، بلکه تمام مسلمین در صدد تعظیم کعبه بوده اند. حال اگر مسجد الحرام را
محاصره کردند به خاطر حصر ابن الزبیر بود. به منجنیق بستن کعبه نیز به جهت او بود.
صفحه 324 از 456
[ [ صفحه 528
. [1460] «. یزید قصد آتش زدن کعبه و خراب کردن آن را نداشت، بلکه ابن الزبیر بود که این کارها را انجام داد
از کجا انسان می داند که یزید یا دیگر ظالمان، توبه نکرده باشند؟ یا آن که حسناتی نداشته » : هم چنین در دفاع از یزید می گوید
1461 ] در حالی که مورّخان تصریح کرده اند که تمام این جرایم به امر یزید بوده است. ] «. باشند که بتواند گناهانشان را بپوشاند
سیوطی در تاریخ الخلفاء از ذهبی نقل می کند: بعد از آن که یزید با اهل مدینه آن فجایع را انجام داد، لشکري را به مکه براي
جنگ با ابن الزبیر فرستاد. آنان وارد مکه شده و ابن الزبیر را به محاصره در آوردند. با او به جنگ برآمده و کعبه را به منجنیق
. [ بستند و از شرارت آتش آنان پرده هاي کعبه و سقف آن سوخت. [ 1462
دفاع از یزید در کشتن اهل مدینه
یزید جمیع اشراف مدینه را نکشت، کشته ها به ده هزار نفر نرسید، خون ها به قبر پیامبر (صلی » : ابن تیمیه در جایی دیگر می گوید
. [1463] «. الله علیه وآله) نرسید، قتلی در مسجد النبی واقع نشد
با آن که ابن اثیر در الکامل نقل می کند: بعد از واقعه کربلا اهل مدینه بیعت خود را از یزید خلع نمودند، خبر به یزید رسید، مسلم
بن عقبه را که مردي خون ریز بود به مدینه فرستاد و دستور داد تا سه روز مردم را به بازگشت به بیعت دعوت کند وگرنه همه اهل
مدینه را به قتل برساند. ونیز اجازه داد تا سه روز تمام اموال مدینه بر لشکرش حلال باشد. مسلم بن عقبه با لشکري وارد مدینه شد و
. [1464] «. تا سه روز فجیع ترین قتل و غارت ها را در طول تاریخ بشر انجام دادند
لشکر یزید با زنان مدینه کاري کردند که بعد از آن واقعه هزار زن » : ابن کثیر می گوید
[ [ صفحه 529
. [1465] «. بدون شوهر بچه دار شدند
در آن واقعه از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه وآله) هشتاد نفر بدري و از قریش و انصار هفت صد نفر کشته » : ابن قتیبه می گوید
. [1466] «. شدند؛ از سایر مردم نیز ده هزار نفر را کشتند
هر کس اهل مدینه را بترساند خدا او را خواهد ترسانید و لعنت خدا و ملائکه و » : با آن که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود
. [1467] «. همه مردم بر او باد
دفاع از خوارج
خوارج بهترین مردم بودند، از حیث نماز خواندن، روزه گرفتن و تلاوت » : ابن تیمیه در صدد دفاع از خوارج برآمده و می گوید
. [1468] «. قرآن، آنان در ظاهر و باطن متدین به دین اسلام بودند
خوارج از شیعه (رافضی ها) صادق تر، دین دارتر و با ورع » : در جاي دیگر خُبث باطن خود را نسبت به شیعه ابراز کرده می گوید
. [1469] «. ترند؛ آنان عملًا دروغ نمی گویند و صادق ترین مردم اند
اما شکّی نیست که عده اي از سابقین اولین، » : هم چنین به مخالفت با لشکریان و مدافعین امام علی (علیه السلام) برآمده و می گوید
صفحه 325 از 456
همانند سهل بن حنیف و عمار بن یاسر در راه او جنگیدند ولی کسانی که در راه او نجنگیدند افضل از آنان اند، کسانی هم که
علیه علی جنگیدند خوار نشدند، بلکه دائماً پیروز بوده و شهرها را فتح می کردند و با کفار می جنگیدند. لشکر معاویه هرگز خوار
نشد؛ حتّی در جنگ با علی. چگونه پیامبر (صلی الله علیه وآله)گفته باشد: خدایا هر کس علی را خوار کرد او را خوار گردان، بلکه
. [1470] .« این شیعه ها هستند که دائماً خوار و مغلوب اند
[ [ صفحه 530
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)به قتال با سه دسته منحرف دستور داده است:
رسول خدا (صلی الله علیه وآله) ما را امر به قتال با ناکثین (اصحاب جمل) و قاسطین (اصحاب معاویه) و مارقین » : عمار می گوید
. [1471] «. (خوارج) نمود
اي علی زود است که با تو گروهی ظالم قتال کند، در حالی که » : نیز عمار نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود
1472 ] روایات زیادي در مصادر فریقین به این مضامین ] «. تو بر حقّی، پس هر کس که تو را یاري نکند در آن روز از من نیست
موجود است.
کسی که علی را کشت نماز می خواند، روزه می » : ابن تیمیه هم چنین در مورد شقی ترین فرد از خوارج، یعنی ابن ملجم می گوید
. [1473] «. گرفت، قرآن می خواند، علی را کشت به این اعتقاد که خدا و رسول کشتن او را دوست دارند
معرفی کرده است، [ 1474 ] در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در حدیث « أعبد الناس » در جاي دیگر او را به صفت
. [ معرفی کرده است. [ 1475 « أشقی الناس » صحیحی او را به صفت
دفاع از بنی امیه
بنی امیه بر تمام افراد روي زمین حکومت داشتند و دولت اسلام در زمان آنان عزیز بود و » : ابن تیمیه در دفاع از بنی امیّه می گوید
. [1476] «. تنها اعتراضی که مردم بر آنها داشتند دو چیز بود: یکی بدگویی به علی (علیه السلام) و دیگري تأخیر نماز از اول وقت
سنت در دولت بنی امیه قوي تر و ظاهرتر از دولت بنی عباس بود، زیرا در دولت بنی عباس تعداد زیادي » : در جایی دیگر می گوید
از شیعه و دیگران از اهل بدعت نفوذ
[ [ صفحه 531
. [1477] «. کرده بودند
[ این در حالی است که خود اهل سنت شأن نزول آیه شریفه ": وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَۀَ فِی الْقُرْآنِ " را صادق بر بنی امیه می دانند. [ 1478
و به تعبیر ابوالفدا مفسرین در مورد نزول آیه در شأن بنی امیّه اجماع دارند. [ 1479 ] همان گونه که رسول خدا (صلی الله علیه
. [ وآله)به طور خصوص، مروان و پدرش را (از بنی امیّه) مورد لعن قرار داده است. [ 1480
برتري دادن خلفا بر امام علی
[1481] «. ابوبکر را مقدم داشتند، زیرا او افضل بود » : ابن تیمیه تصریح به افضلیت خلفا بر امام علی (علیه السلام) دارد، لذا می گوید
صفحه 326 از 456
در جایی دیگر از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود: اگر من بر مردم مبعوث نشده بودم عمر مبعوث شده بود.
. [1482]
البته ابن جوزي حدیث عمر را جزء احادیث جعلی قرار داده است.
ناصبی بودن ابن تیمیه
برخی از علماي اهل سنت به ناصبی بودن ابن تیمیه و دشمنی او با شیعه تصریح نموده اند که در ذیل به برخی از آنان اشاره می
کنیم:
1 ابن حجر عسقلانی
که منجر به تنقیص و « علامه حلّی » چه بسیار از مبالغه اش در توهین کلام رافضی » : او در بخشی از شرح حال ابن تیمیه می گوید
. [1483] «. توهین به علی شد
ابن تیمیه در حقّ علی (علیه السلام) می گوید: او در هفده مورد » : و در جایی دیگر می گوید
[ [ صفحه 532
. [1484] «. اشتباهاتی با نصّ قرآن داشته است
مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند: برخی او را به تجسیم نسبت می دهند و گروهی نیز او را به کفر و » : در جایی دیگر می گوید
. [1485] «. عده اي به نفاق نسبت داده اند، به جهت نسبت ناروایی که به علی (علیه السلام) می دهد
2 ابن حجر هیثمی
او کسی است که خداوند متعال خوار و گمراه و کور و کر و ذلیلش کرد. صاحبان علم به این مطلب » : او درباره ابن تیمیه می گوید
. [1486] «. تصریح نموده اند
3 علامه زاهد کوثري
«. از کلمات او آثار بُغض و دشمنی با علی (علیه السلام)ظاهر می گردد ...» : او در بخشی از کلماتش در ردّ ابن تیمیه می گوید
. [1487]
4 شیخ عبدالله غماري
علماي عصرش او را به جهت انحرافش از علیّ (علیه السلام) به نفاق نسبت » : او در بخشی از ردّیه اش بر علیه ابن تیمیه می گوید
. [1488] «. دادند
5 حسن بن علی سقّاف
ابن تیمیه کسی است که او را شیخ الاسلام می نامند و گروهی نیز به کلماتش استدلال می کنند، در حالی که او » : او می گوید
. [1489] «. ناصبی و دشمن علی است و به فاطمه (علیها السلام)نسبت نفاق داده است
6 علامه شیخ کمال الحوت
افتراءات ابن تیمیه بر امام علی (علیه السلام)؛ به این » او نیز در ردّ خود بر ابن تیمیه بابی را به نام
[ [ صفحه 533
صفحه 327 از 456
. [1490] «. موضوع اختصاص داده است
7 شیخ عبدالله حبشی
ابن تیمیه، علی بن ابی طالب (علیه السلام) را سرزنش می کرد و می گفت: جنگ هاي او به ضرر مسلمین بوده » : او می گوید
. [1491] «. است
8 حسن بن فرحان مالکی
از شیخ حسن مالکی شنیدم که در یکی از مجالس می » : سلیمان بن صالح خراشی در کتاب خود در دفاع از ابن تیمیه می گوید
. [1492] «. گفت: در ابن تیمیه مقداري نصب و عداوت علی وجود دارد
9 ناصر الدین البانی (محدث وهابی)
و هو یعنی علیّ ولیّ کلّ مؤمن بعدي) که از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)رسیده است می ) « ولایت » وي بعداز تصحیح حدیث
عجیب این که چگونه شیخ الاسلام ابن تیمیه، این حدیث را تکذیب و انکار می کند، [ 1493 ] همان کاري که با حدیث » ،: گوید
«. سابق کرد، با وجود سندهاي صحیح که براي حدیث وجود دارد و این چیزي جز تسرّع و مبالغه گویی در ردّ بر شیعه نیست
. [1494]
بغض علی نفاق است
قسم به کسی که دانه را شکافت و خلایق را آفرید! عهد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به » : امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید
. [1495] «. من این است که دوست ندارد مرا مگر مؤمن و دشمن ندارد مرا مگر منافق
[ [ صفحه 534
منافق علی را دوست ندارد و مؤمن او را دشمن » : هم چنین ام سلمه از رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود
. [1496] «. ندارد
. [1497] «. ما جماعت انصار، منافقین را با بُغض علی (علیه السلام)می شناختیم » : ابو سعید خدري می گوید
برخی از فتاوا و آراء ابن تیمیه
1 تحریم نماز و دعا در کنار قبور اولیا
نماز خواندن در کنار قبور مشروع نیست. هم چنین قصد مشاهد کردن به جهت عبادت در کنار آنها از قبیل » : ابن تیمیه می گوید
. [1498] «. نماز، اعتکاف، استغاثه، ابتهال و قرائت قرآن، مشروع نیست، بلکه باطل است
2 تحریم زیارت قبور
از جمله کسانی که شدیداً با زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) و دیگر اولیاي الهی مقابله می کند ابن تیمیه است. او در جایی
. [1499] «. تمام احادیث زیارت قبر پیامبر (صلی الله علیه وآله) ضعیف؛ بلکه دروغ است » : می گوید
3 تحریم استغاثه به غیر خدا
اگر کسی به شخصی که از دنیا رفته بگوید: مرا دریاب، مرا کمک کن، از من شفاعت کن، مرا بر دشمنم » : ابن تیمیه می گوید
صفحه 328 از 456
1500 ] و در جاي دیگر می گوید: ] «. پیروز گردان و امثال این درخواست ها که تنها خدا بر آن قدرت دارد، از اقسام شرك است
. [1501] .« اگر کسی چنین گوید باید توبه کند و گرنه کشتنش واجب است »
[ [ صفحه 535
4 تحریم برپایی مراسم
اعیاد، شریعتی از شرایع است که در آن باید از » : ابن تیمیه درباره برپایی مراسم جشن در اعیاد و ولادت هاي بزرگان دین می گوید
دستورها متابعت نمود، نه آن که بدعت گذاري کرد. این عمل همانند اعمال نصاري است که حوادث حضرت عیسی (علیه السلام)
. [1502] «. را عید می گیرند
5 تحریم قسم به غیر خداوند
. [1503] «. قسم خوردن به غیر خداوند مشروع نیست، بلکه از آن نهی شده است » : ابن تیمیه در این مورد می گوید
6 نسبت دادن جسمیت به خدا
آنچه در قرآن و سنت ثابت شده و اجماع و اتفاقِ پیشینیان بر آن است، حقّ می باشد. » : ابن تیمیه در یکی از فتواهاي خود می گوید
. [1504] «. حال اگر از این امر، لازم آید که خداوند متّصف به جسمیت شود اشکالی ندارد، زیرا لازمه حقّ نیز حقّ است
در دمشق شخصی بود از بزرگان فقهاي حنبلی به نام تقی الدین ابن تیمیه، در هر علمی سخن می گفت، » : ابن بطوطه می گوید
لیکن مشکلی در عقل خود داشت. زمانی که در دمشق بودم، روز جمعه اي بر او وارد شدم در حالی که بر منبر جامع دمشق مردم را
موعظه می کرد، از جمله مطالبی که گفت این بود که: خداوند به آسمان دنیا می آید همان گونه که من از منبر پایین می آیم. این
1505 ] هر یک از این موضوعات را در رساله اي جداگانه بحث و بررسی کرده ایم و خوانندگان ] «. را گفت و از منبر پایین آمد
محترم را به آنجا ارجاع می دهیم.
[ [ صفحه 536
شناخت وهابیان
اشاره
است. این فرقه منسوب به مؤسس آن محمّد « وهابیت » یکی از فرقه هایی که در مقابل اکثر مسلمین قرار گرفته، فرقه اي موسوم به
بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدي است. او کسی است که با ادعاي احیاي توحید وسلفی گري همان عقاید و افکار ابن تیمیه را در
شبه جزیرة العرب پیاده کرده، و آل سعود مجري آن افکار گشت. این فرقه از قرن دوازده تاکنون برجاي مانده است. جا دارد درباره
مؤسس و چگونگی گسترش آن بحث کنیم.
شرح حال محمد بن عبدالوهاب
محمد بن عبدالوهاب در سال 1111 هجري متولد شد و در سال 1206 هجري از دنیا رفت. دوران کودکی خود را در شهر خود
صفحه 329 از 456
به فراگیري علوم پرداخت. « عیینه » در حجاز و بهویژه نجد سپري کرد. بعد از مدتی وارد حوزه علمیه حنبلی شد و نزد علماي « عیینه »
براي تکمیل دروس خود وارد مدینه منوّره شد. بعد از آن شروع به مسافرت به کشورهاي اسلامی نمود؛ چهار سال در بصره و پنج
سال در بغداد اقامت نمود. به ایران نیز مسافرت کرد؛ در کردستان یک سال و در همدان دو سال ماند. آن گاه سفري به اصفهان و
قم نمود و بعد از فراگیري فلسفه و تصوف به کشور خود، حجاز بازگشت. بعد از هشت ماه که در خانه خود اعتکاف نموده بود
بیرون آمد و دعوت خود را آغاز نمود.
[ [ صفحه 537
هجرت کرد، و تا وفات پدر در آن جا ماند، درحالی که پدرش از او راضی نبود. « حریمله » با پدرش به شهر
از آن جا که محمّد بن عبدالوهاب عقاید خرافی خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابن تیمیه بود
فرار کرد. « عیینه » منتشر می ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود
قرار شد امیر شهر، عثمان بن معمر، او را یاري کند تا بتواند افکار و عقایدش را در شبه جزیرة العرب منتشر سازد. و براي تأکید این
میثاق، امیر عیینه خواهرش جوهره را به نکاح محمّد بن عبدالوهاب درآورد. لکن این میثاق و ازدواج دوام نیاورد به همین دلیل از
شهر مسیلمه کذاب گریخت. فرار کرد. « درعیه » ترس این که امیر او را ترور کند به
بود به کمک امیر شهر درصدد اجراي عقاید و افکار خود برآمد و قبر زید بن خطاب را خراب نمود و « عیینه » از همان موقع که در
نیز با محمد بن سعود جد آل سعود که امیر آن شهر بود، ملاقات کرد. قرار شد « درعیه » این امر منجرّ به فتنه و آشوب شد. در
محمّد بن سعود هم او را یاري کند و در عوض، او نیز حکومتش را تأیید نماید.
محمّد بن سعود نیز به جهت تأیید این میثاق، یکی از دختران خود را به نکاح او درآورد. اوّلین کار او این بود که حکم به کفر و
تشویق کرد. در اثر آن حمله تعداد زیادي کشته، خانه « عیینه » داد و سپس آل سعود را براي حمله به « عیینه » شرك و ترور امیر
هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس شان هم تجاوز نمودند. وهابیون این گونه حرکت خود را به اسم نصرت و یاري توحید و
محاربه با بدعت و شرك و مظاهر آن شروع کردند.
محمد بن عبدالوهاب همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر می نمود؛ به اتهام این که آنان متوسل به پیامبر اسلام (صلی الله علیه
وآله) می شوند و بر قبور اولیاي خود گنبود وبارگاه می سازند و به قصد زیارت قبور سفر می کنند و از اولیا طلب شفاعت می کنند
. [ و.... [ 1506
به سرزمین هاي دیگر لشکرکشی کرده و به بهانه گسترش « عیینه » پس از پیروزي بر
[ [ صفحه 538
و مظاهر آن، از میان مسلمین به سرزمین نجد و اطراف « شرك » ،« بدعت » توحید و نفی
آن، مثل یمن و حجاز و نواحی سوریه و عراق، حملهور شدند، و هر شهري که عقاید آنان را قبول نمی کرد غارت کرده و افرادش
. [ را به خاك و خون می کشیدند. [ 1507
از حوالی أحساء و عرضه کردن عقاید خود، مردم با آنان بیعت نکردند، در نتیجه سیصد نفر از مردان « فصول » پس از ورود به قریه
. [ قریه را کشته و اموال و ثروت آنان را به غارت بردند. [ 1508
صفحه 330 از 456
در سال 1216 امیر وهابی سعود لشکري را با بیست هزار نفر فراهم کرده و غافل گیرانه به کربلاي مقدس حمله نمودند و حدود پنج
. [ هزار یا بنابر نقلی بیست هزار نفر را به قتل رساندند و تمام دارایی هاي حرم مطهر را به غارت بردند. [ 1509
وهابیون با این افکار خشن باعث ایجاد اختلاف و تشتّت و درگیري میان مسلمین شدند و استعمار را خشنود نمودند. تا جایی که
این عالی ترین و پربهاترین دینی است که براي مردم به ارمغان آورده شده » : در توصیف شریعت وهابیت می گوید « لورد کورزون »
. [1510] «. است
محمد بن عبدالوهاب از دنیا رفت ولی مستشرقین و استعمارگران دائماً در صدد دفاع از افکار او هستند، تا جایی که مستشرق
. [ او را پیامبر حجاز خوانده و مردم را به متابعت از افکار او تحریک می نماید. [ 1511 « جولد تسهیر » یهودي
برخی از عقاید و فتاواي وهابیان
1 حرمت رفتن به زیارت قبور اولیاي الهی؛
2 حرمت بناي بر قبور انبیاء و اولیا به خاطر شرك بودن این عمل؛
[ [ صفحه 539
3 حرمت ساختن مسجد بر قبور اولیا.
4 حرمت نماز و دعا خواندن در کنار قبور اولیا.
5 حرمت و شرك دانستن تبرك به آثار انبیا و اولیا.
6 حرمت صدا زدن انبیا و اولیا بعد از مرگ و شرك دانستن آن
7 حرمت استغاثه به اولیاء خدا بعد از مرگ و شرك دانستن آن.
8 حرمت کمک خواستن از اولیاي الهی بعد از مرگ و شرك دانستن آن.
9 حرمت شفاعت خواستن از اولیا بعد از مرگ و شرك دانستن آن.
10 حرمت قسم خوردن به غیر خدا مثل پیامبر یا ولی یا کعبه و شرك دانستن آن.
11 حرمت قسم دادن بر خدا به حقّ نبی یا ولیّ.
12 حرمت نذر براي پیامبر یا ولی.
13 حرمت برپایی جشن در اعیاد و موالید انبیا و اولیا.
14 حرمت برپایی عزا در سوك اولیا.
15 حرمت چراغ روشن کردن بر سر قبور.
16 حرمت تعمیر قبور اولیا و تزیین آنها.
17 حرمت اقامه عزا و مجالس فاتحه.
18 حرمت توسل به انبیا و اولیا و نسبت به شرك دادن.
مسلمانان از دیدگاه وهابیان
وهابیان، تنها خود را مسلمان و اهل توحید خالص دانسته و بقیه مسلمانان را مشرك و فاقد احترام می دانند که خانه هایشان جاي
صفحه 331 از 456
کافی نیست درحالی که مسلمانی تبرك به مسجد « لا اله الاّ الله ومحمّد رسول الله » حرب و شرك است و معتقدند که تنها شهادت به
رسول، یا قصد زیارت رسول یا طلب شفاعت از او و غیره دارد. آنان معتقدند: کسانی که معتقد به توسل، شفاعت، استغاثه به ارواح
اولیاي الهی، تبرك و غیره اند، مشرك اند هرچند اسم مسلمان را بر خود نهاده اند و چه بسا شرك آنان از عصر جاهلیت
[ [ صفحه 540
. [ خطرناك تر است. [ 1512
لفظ شرك و مشرکین را بر مسلمانانی که تابعشان نیستند تقریباً 24 بار تکرار ،« کشف الشبهات » محمد بن عبدالوهاب در کتاب
کرده است. هم چنین تعبیرهایی از قبیل: کفار، عبادت کنندگان بت، مرتدین، مشرکین توحید، دشمنان توحید، دشمنان خدا و
مدعیان اسلام را، در حدود بیست بار به کار برده است.
تشابه بین وهابیان و خوارج
با مراجعه به تاریخ خوارج و بررسی حالات آنان روشن می شود که در موارد گوناگونی این دو فرقه شبیه یکدیگرند، که به برخی
از آنها اشاره می کنیم:
1 همان گونه که خوارج آراء شاذ و خلاف مشهور داشتند؛ مثل قول به این که مرتکب گناه کبیره کافر است، وهّابیون نیز چنین
اند.
2 خوارج معتقدند می توان دارالاسلام را در صورتی که ساکنان آن مرتکب گناه کبیره شوند دارالحرب نامید. وهابیون نیز این
گونه اند.
تمسک کرده و امام علی « لا حکم إلاّ لله » 3 در سخت گیري در دین و جمود و تحجر در فهم آن شبیه هم بودند: خوارج به کلمه
(علیه السلام) را از حکم خلع کردند، وهابیون نیز با ملاحظه برخی از آیات و عدم توجه به بقیه، حکم به تکفیر مسلمین نمودند.
4 همان گونه که خوارج از دین خارج شدند، وهابیون نیز با اعتقادات خرافی و باطل از دین خارج شدند. لذا در صحیح بخاري
حدیثی آمده است که به طور کامل بر آنان قابل انطباق است:
مردانی از طرف مشرق زمین خروج می کنند، آنان قرآن » : بخاري به سند خود از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل می کند که فرمود
می خوانند، ولی از گلوي آنان تجاوز نمی کند، از دین خارج می شوند همان گونه که تیر از کمان خارج می شود، علامت آنان
. [1513] «. تراشیدن سر است
[ [ صفحه 541
یعنی از طرف شرق مدینه مثل نجد و مانند آن. « من قبل المشرق » : قسطلانی در ارشادالساري [ 1514 ] در شرح این حدیث می گوید
می دانیم که نجد مرکز وهابیون و موطن اصلی آنان بود که از آن جا به دیگر شهرها منتشر شدند. وهم چنین تراشیدن موي سر و
بلند گذاشتن ریش از شعارها و نشانه هاي آنان است.
1515 ] این عمل ] «. آنان اهل اسلام را می کشند و بت پرستان را رها می کنند » : 5 در احادیث نبوي در وصف خوارج می خوانیم
عیناً در وهابیون مشاهده می شود.
صفحه 332 از 456
اینان آیاتی را که در شأن کفار نازل گشته می گرفتند و بر مؤمنین حمل می » : 6 عبدالله بن عمر در وصف خوارج می گوید
این عمل در وهابیون نیز هست. «. نمودند
روش هاي دعوت وهابیان
اشاره
اینان براي پیش برد عقاید و افکار خود از راه هاي مختلف استفاده می کنند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
مبارزه و مقابله با کتاب هاي شیعه
وهابیون با شیوه هاي مختلف درصدد مقابله با شیعه و آثار علمی آنان برآمده اند؛ زیرا شیعه امامیه بیشتر از بقیه مذاهب اسلامی به
طرح مباحث علمی می پردازد. چرا
این همه مقابله با شیعه؟ اگر حرف آنان مطابق با حقّ است و دیگران بر باطل، چرا از
باطل می ترسند؟ چرا مانع از نشر کتاب هاي شیعه در میان جوانان اند؟ چرا اگر
یک دانشجوي وهابی کتابی از شیعه در دستش باشد، باید از مراکز علمی اخراج
شود؟ چرا نمی گذارند صاحبان فکر و اندیشه خود تصمیم بگیرند؟ چرا باید آثار
شیعی که در نمایشگاه بین المللی کتاب مصر عرضه شد، توسط وهابیون خریداري و
. [ سوزانده شود؟ [ 1516
[ [ صفحه 542
تحریف کتاب ها
یکی از راه هاي مقابله با مخالفین نزد وهابیّون، تحریف کتاب هاي حدیثی و تفسیري و تاریخی اهل سنت است. روایات و کلماتی
که بر ضدّ آنان آمده تحریف می کنند آن گاه سفارش چاپ آن را به چاپ خانه ها می دهند. لذا اگر کسی در کتاب خود به
حدیثی استدلال کرده، و مصدر آن را نیز ذکر می کند، با مراجعه به چاپ هاي جدید اثري از حدیث نمی یابد ولی با مراجعه به
چاپ هاي قدیم پی می بریم که این حدیث در چاپ هاي بعد حذف شده است. خصوصاً این که سعی می کنند با چاپخانه ها
ارتباط برقرار کرده یا با آنان شریک شوند، و با پایین آوردن قیمت کتاب هاي تحریف شده یا مجانی کردن آن، به دست اکثر
جامعه برسانند.
تحریف و حذف احادیث از کارهاي دایمی و همیشگی وهابیون است. به عنوان نمونه، نعمان » : محمّد نوري دیرثوي می گوید
آلوسی تفسیر پدرش شیخ محمود آلوسی را به نام روح المعانی تحریف نمود، و مطالبی را که به ضرر وهابیون بود حذف کرد و
.« اگر این تحریف نبود تفسیر او نمونه تفاسیر محسوب می شد
را حذف کردند؛ زیرا در نظر آنان شرك محسوب می شود، آن گاه « استغاثه » نمونه دیگر این که در مغنی ابن قدامه حنبلی، بحث
صفحه 333 از 456
. [ آن را چاپ نمودند. شرح صحیح مسلم را با حذف احادیثِ صفات، چاپ مجدد نمودند. [ 1517
این کارها متأسفانه در میان اهل سنت رواج فراوان دارد، خصوصاً نسبت به احادیث و قسمت هایی از تاریخ که فضیلتی از فضایل
اهل بیت (علیهم السلام) در آن بوده و یا ذکري از لغزش خلفا و یا یکی از صحابه است.
حدیث آغاز دعوت را این گونه نقل می « وأنذر عشیرتک الأقربین » طبري در ذیل آیه شریفه « جامع البیان » از باب نمونه در تفسیر
کدام یک از شما وزیر و کمک کار من در این امر امر رسالت خواهد شد تا برادر » : کند که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود
تو برادر من و » : بعد از آن که علی (علیه السلام) این مقام را پذیرفت پیامبر به علی (علیه السلام) فرمود «. من و کذاوکذا باشد
[ [ صفحه 543
وصیی » 1518 ] با مراجعه به تاریخ طبري پی می بریم که به جاي کذاوکذا ] «. کذاوکذا هستی
بوده، که دست تحریف آنها را حذف کرده و به جاي آن کلماتی مبهم قرار داده است؛ زیرا این گونه احادیث با « وخلیفتی
عقایدشان سازگاري ندارد.
گاهی هم لغزش هاي خلفا یا مناقب اهل بیت (علیهم السلام) را این گونه تحریف می کنند که به جاي آنها چند نقطه می گذارند،
خواننده نمی داند که به جاي این نقطه ها چه مطالب حساسی است که می تواند سرنوشت تاریخ را عوض کند.
در برخی از موارد نیز صدر یا ذیل حدیث را حذف می کنند، زیرا با عقایدشان سازگاري ندارد، همان گونه که بخاري در موارد
زیادي این چنین کرده است. گاهی نیز اگر حدیث را به جهت شهرت نمی توانند حذف کنند، درصدد تضعیف آن بدون هیچ دلیل
و مدرکی برمی آیند، همان گونه که ابن تیمیه نسبت به حدیث غدیر و حدیث ولایت و دیگر احادیث این چنین کرده است. در
به جاي کلمه: بات « لیلۀ المبیت » برخی از موارد هم کلمات را تغییر داده تا معنایی دیگر از آن فهمیده شود، همان گونه که در قضیه
آورده اند. « بال » علی فراشه، کلمه
از جمله شواهد بر تحریف به نقصان، این است که برخی از مصادر حدیثی که از کتابی نقل می کند، با مراجعه به آن کتاب اثري از
آن نمی بینیم!
النجوم أمان لأهل السماء فإذا ذهبت ذهبوا، وأهل بیتی أمان » : را که پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود « امان » از باب مثال: حدیث
را برخی از مصادر حدیثی از مسند احمد بن حنبل نقل می کنند، ولی الآن در « لأهل الأرض فإذا ذهب أهل بیتی ذهب أهل الأرض
آن کتاب موجود نیست.
را ابن اثیر در جامع الأصول و سیوطی در تاریخ الخلفا و ابن حجر در الصواعق المحرقۀ از « أنا مدینۀ العلم وعلیّ بابها » : و نیز حدیث
صحیح ترمذي نقل می کنند، درحالی که این حدیث الآن در آن کتاب موجود نیست.
مختصر کردن کتاب ها
یکی دیگر از راه کارهاي تبلیغی وهابیون مختصرکردن کتاب ها و متون اصلی
[ [ صفحه 544
حدیثی، تاریخی و تفسیري است؛ به این طریق که بخش هایی را که موافق با عقایدشان نیست به عنوان این که کتاب را می خواهند
صفحه 334 از 456
مختصر کنند تا براي مردم بیشتر قابل نفع باشد، حذف می کنند، و سپس آن را به چاپ خانه ها می دهند و با همان وضع به بازار
عرضه کرده گاهی به صورت رایگان در بین مردم پخش می کنند و این گونه حقایق را تحریف کرده و به عنوان مسلّمات تاریخ،
حدیث و تفسیر به جامعه تحمیل می کنند.
ما با تلخیص برخی از کتاب هاي مطوّل و مف ّ ص ل مخالف نیستیم، زیرا امروزه بشر به جهت اشتغال هاي زیاد، کمتر می تواند به
مطالعه کتاب هاي مفصل بپردازد، ولی ما با اختصارِ گزینشی و مغرضانه مخالفیم.
در این کتاب هاي مختصر تاریخی، مطاعنی را که در خصوص خلفا حتی معاویه، یزید و برخی از صحابه وارد شده حذف می کنند
و نیز فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را از جاي جاي آن کتابها برمی دارند، درحالی که به احادیث جعلی که در شأن و منزلت خلفا
و برخی از صحابه در آن کتاب آمده، کاري ندارند! و معلوم است با این عمل زشت و جنایت فرهنگی چه ظلمی در حقّ
خوانندگان که قضاوت کنندگان در طول تاریخ اند، می شود. و چگونه کسانی که نامقدس اند، مقدس شمرده شده و در مقابل
کسانی که مقدس اند به فراموشی سپرده می شوند.
استفاده از موسم حج
یکی دیگر از شگردهاي تبلیغی، استفاده فراوان از موسم حج است؛ موسمی که در آن صدهاهزار حاجی مسلمان از اطراف عالم
جمع می شوند. وهابیون از این موقعیّت به خوبی در نشر افکار خود استفاده می کنند. مبلغین را بین حجاج به زبان هاي مختلف می
فرستند، و با بحث علمی و اهداي کتاب و دعوت به مراکز علمی شان اگر از شخصیت هاي علمی باشند ، به تبلیغ مذهب خود می
پردازند. حتّی اخیراً مشاهده شده که در بین حجاج ایرانی کتاب هاي فارسی بر ضدّ شیعه در تیراژ بسیار بالا را به طور رایگان،
توزیع می کنند، کتاب هایی که بسیار مرموزانه نوشته شده و درصدد تثبیت عقاید خود و تخریب عقاید شیعه و مذاهب دیگر
اسلامی است.
لازم به ذکر است عقاید پوچ وهابیان نه تنها به شیعیان تأثیر نمی گذارد بلکه سایر
[ [ صفحه 545
مذاهب اهل سنت از عقاید و عمل کرد آنها بیزار هستند. نمونه شکست آنان را در ایجاد گروه انحرافی طالبان و القاعده و فرجام
آنان می توان دریافت.
گزارشی از برخی فعالیت هاي تبلیغی
در آخر این بحث به بخشی از فعالیت هاي تبلیغی که وهابیون یک ساله وهابیان به طور خلاصه اشاره می کنیم:
1 فعالیت 500 مبلغ در موسم حجّ سال 1417 ه.ق؛
2 دعوت از 1000 چچنی به عنوان میهمان فهد در سال 1417 ه.ق؛
؛ 3 1400 حاجی از آسیاي میانه به عنوان میهمان فهد در سال 1418
4 تأسیس کتاب خانه در دانشگاه هاي چین؛
5 تبلیغ وهابیت در کنفرانس هاي جهانی؛
6 اعزام 2000 مبلّغ و 290000 فعالیت تبلیغی در مدت یک سال؛
صفحه 335 از 456
7 در سال 1418 ه.ق 5200000 فعالیّت تبلیغی در عربستان؛
8 در بحرین ماه صفر 1418 ه.ق 300 جلسه درس دینی در مساجد؛ و در سال 1417 ه ق. 3650 سخنرانی و درس دینی، و نشر
14176 نسخه نشریات دینی؛
9 در دبی 3789 مورد فعالیت تبلیغی، و پخش 11698 نسخه از نشریات گوناگون؛
10 در قطر 1418 سخنرانی و موعظه، و نشر 13715 نشریه دینی؛
11 در فجیره امارات، ماه رمضان 1418 ه.ق 6000 فعالیت تبلیغی؛
12 در پاکستان 165296 مورد فعالیت تبلیغی در سال 1417 ه.ق؛
13 اعزام مبلغ به افغانستان، ایران، هند، نپال، موریتانی، بریتانیا، پاریس و هلند؛
14 در بریتانیا سال 1417 ه.ق 12990 فعالیت تبلیغی که شامل 10800 مورد درس علمی در مدارس، زندان ها، و بیمارستان ها و...
بوده است؛
15 دوره آموزشی براي مبلغان اندونزي؛
16 دوره آموزشی براي طلاب تاتارستان؛
[ [ صفحه 546
17 دوره شرعی عربی براي رؤساي جمعیت ها و مراکز اسلامی ونزوئلا؛
18 دوره فشرده براي مبلغان آمریکاي لاتین در آرژانتین؛
19 دوره اي براي مبلغان قزاقستان؛
20 دوره اي براي مبلغان در کنیا؛
21 برپایی همایش مبلغان در تایلند؛
22 برپایی همایش مبلغان در سنگال؛
23 برگزاري دوره اي جهت ائمه جماعات و مبلغان در غرب آفریقا؛
24 برگزاري دوره اي جهت ائمه جماعات و مبلغان در قرقیزستان؛
25 برگزاري دوره اي جهت ائمه جماعات و مبلغان در آمریکا؛
26 برگزاري دوره تربیت مبلغ در اوکراین؛
27 برگزاري دوره تربیت مبلغ در روسیه؛
28 تأسیس دانشسراي تربیت مبلغ در چچن؛
با مسؤولین سیاسی کشورها؛ « رابطۀ العالم الاسلامی » 29 ملاقات دبیرکل
30 رسیدگی به مساجد بوسنی؛
31 ساخت 104 مسجد در فیلیپین؛
32 ساخت و ترمیم 90 مسجد در بوسنی؛
33 سهیم شدن در ساخت 1359 مسجد در جهان؛
34 کمک به 300 مسجد در بلژیک؛
صفحه 336 از 456
35 فعالیت در دانشگاه مسکو؛
36 اعطاي بورسیه تحصیلی به دانشجویان 34 کشور؛
37 ایجاد دانشسراي علوم عربی و اسلامی در توکیو؛
38 3891 فارغ التحصیل از دانشسراي علوم اسلامی و عربی اندونزي؛
39 به راه انداختن کاروان هاي تبلیغی در کردستان عراق؛
40 ساخت 18 مسجد در کردستان عراق؛
41 کمک رسانی به 100000 پناهنده آذربایجانی؛
42 چاپ 123000 نسخه کتاب براي بوسنی؛
[ [ صفحه 547
حکمت ها